چهارشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۷

یاداشتکها .یاداشتک هفدهم. اسماعیل وفا یمائی

یاداشتکها
یاداشتک هفدهم
توفان برمه و زلزله چین و فرزندان شیطان
اسماعیل وفا یغمایی
عرض کنم خدمت دوستان که توفان برمه و زلزله چین که تا بحال دهها هزار نفر را کشته است مراهم مثل شما بسیار غمگین کرد، غمگین کرد که هزاران زندگی بر باد رفت و میرود.غمگین کرد که متوجه شدم چقدر در کمک کردن به یکدیگر ناتوانیم و دست بسته، غمگین کرد که متوجه شدم دیکتاتورهای برمه بیشتر طرف زلزله را گرفته اند تا مردم را!،غمگین کرد که منطق انقلاب و زندان و تیرباران و شکنجه و زندان را میتوانم بفهمم ولی همیشه در برابر منطق زلزله و توفان از آنجا که به نحو احمقانه ای! به حیات احترام میگذارم عقلم پیچ میخورد و از انجا که هنوز هم بدبختانه و با اینکه مارک کفر و ارتداد وانواع دیگر را به لطف حق برپیشانی دارم، جزو دوستداران معنویت هستم نمی توانم بدانم چرا افسار طبیعت که دست خدای واحد و توانمند و عادلی است که بدون اجازه اش برگ از درخت نمی افتد ،باید پاره شود و جفتک اندازیهای قاطر چموش و بی پالان و افسار طبیعت پدر دهها هزار بدبخت و بیچاره را در آورد. با خودم فکر کردم حالا اگر به خدایان قبایل بدوی آفریقائی و جنگلهای آمازون اعتقاد اشتیم کار راحت تر بود و منطقی تر! زیرا آن خدایان زائیده شده از منطق واقعی طبیعت فقط قهارند و ترسناک و باید برای رضایتشان خون ریخت و قربانی داد تا بر سر خشم نیایند،و قرنهای قرن انسانها ترسان و لرزان حتی فرزندان خود راقربانی می کردند تا خدایان خون اشام را بر سر مهر آورند. در ادیان دو آلیستی هم که خیر و شر در جدالند و یا در آئین زرتشت و مانی هم می توان جوابی پیدا کرد که نور و ظلمت در حال جنگند و اینها یعنی زلزله را هم می توان به ریش مبارک انگره مینو بست ولی در مونیسم ابراهیم خلیل الله که خدایش قربانی انسان را ممنوع و تبدیل به قربانی گوسفند کرد و در مونیسم ما که کار با رحمان و رحیم شروع میشود و از ان عرفان لطیف و انسانگرایانه بر می آیدچه خاکی باید بر سر کرد.
در همین حال و هوا بود که ذهنم زد به اینکه: ای بابا مشکل اززلزله نیست! مشکل از پایه های شل و ول دین و ایمان بنده است و گرنه این رحمان و رحیم مونیستی ما در کنار خود جناب شیطان را دارد که مایه اصلی همه فتنه هاست و حلال تناقض یک میلیارد مسلمانی که اکثرشان بهره هوشی بالائی دارند و به هیچوجه نمی توان بر سرشان شیره مالید. بنابراین اگرچه طبیعت جفتک اندازیهای خودش را دارد و مهم نیست چه بر سر آدمیزاد و جانداران می آید اما در تبین فلسفی چرا یقه شیطان را دور از چشم عین القضاه همدانی و عطار و سرمد و امثالهم که به شیطان احترام میگذارند نگیریم که این کارهای ضد انقلابی نه از رحمان و رحیم که از شیطان حرامزاده بر می آید که برای جان آدمیزاد به اندازه تیز بز هم ارزش قائل نیستند.ا
در ادامه این کنکاش فلسفی ریش مبارک را به مشت گرفتم و به فکر فرو رفتم که آیا این شیطان فلان فلان شده به تنهائی اینکارها را می کند یا دستیارانی هم دارد.برای دریافت جواب مدتی در کتاب آسمانی کنکاش کردم و دیدم نخیر این فلان فلان شده دار و دسته دارد که در آیه 27 سوره اعراف اشاره شده : " انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم": شیطان ودار و دسته اش شما را از محلی میبینند که شما آنها را نمی بینید.
-در آیه 50 سوره کهف هم خداوند فرموده اند " افتتّخذنه و ذریّته اولیا من دونی و هم لکم عدوّ " : آیا او -شیطان-و ذریه اش را دوستان غیر از من میکیرید حال آنکه آنها به شما دشمن اند" با توجه به کلمات"قبیله" ، "ذریه" ونیز ضمیر های جمع در : "لاترونهم ، هم ، لکم" فقیر ایمان آوردم که شیطان دارای عیال و اولاد است و خانوادگی و سازمانیافته کارها را جلو می برد.ا
این درک جدید فقیر را حدود حوالی صبح بر آن واداشت که سر در پی عیال و فرزندان شیطان بگذارم که این مشکل هم با مراجعه به کتب احادیث بزرگان شیعه حل و فصل شد و اسامی شماری از فرزندان حلالزاده و ثبت شده شیطان به دست آمد از جمله محققان و مصنفان و محدثان شیعه ذکر نموده اند که از زمره اولاد شیطان عبارتند ازآقای "ابیض"(هم وزن با کلمه اقدس) که مردم را به خشم در می آورد.آقای "وهار"(هم وزن با کلمه پرگار) که در خواب مومنین را آزار می کند و باعث اندوهشان می شود. جناب "قفندر"(هم وزن با کلمه قلندر) از اعضای وزارت ارشاد که هر کس در خانه اش به مدت چهل روز "طنبور" نوازدوی بر تمام اعضایش می نشیند و غیرت را از او زایل می کند. برادر دینی حاج آقا "رکتبور"(هم وزن با کلمه سلحشور) که موکل بازار هاست و سخن های لغو و بیهوده و قسم دوروغ و ستایش وتعریف های بی جا از متاع کردن را برای مردم زینت میدهد.حضرت"لاقیس" 0 هم وزن با کلمه واریس)که وی موکل است در طهارت و نماز مردم را به وسوسه اندازد. آقای"هفاف" ( هم وزن با کلمه لحاف)که وی نیز موکل است ، مردم را در صحراها و بیابان ها اذیت رساند آنها را وسوسه کند. حجت الاسلام "ثبر" (هم وزن با کلمه شمر)مسئول هیئتهای قمه زنی که مسئولیت گول زدن مصیبت زدگان و وادار ساختنشان به لطمه زدن ، و خراشیدن صورت، و چاک زدن گریبان را عهده دارد. آیه الله "اعور"0 هم وزن با کلمه عنتر) که وی با تحریک قوا و غریزه شهوانی مرد و زن و با شیوه موذیانه اش آن دو را به عمل ناشایست "زنا" وامی دارد. برادر اطلاعاتی"داسم" ( هم وزن با کلمه قاسم)که وی موظف است هر وقت مردی که بدون ادای سلام و جاری نمودن ذکر خدای تعالی وارد خانه می شود به همراهش داخل خانه شود ، و بین او با خانواده اش ایجاد فتنه و نزاع کند ، و اگر آن مرد بدون گفتن نام خدا به خوردن طعام مشغول شود با وی غذا خورد. اخوی تبلیغاتچی "مطرش"( هم وزن با کلمه زردک) که مسئولیت جعل اخبار دروغ و خالی از حقیقت و جاری ساختن آن گونه اخبار را بر سر زبان های مردم به عهده دارد. ملای لحاف کش"تمریح" ( هم وزن با کلمه تسبیح)که امام صادق فرمود: برای ابلیس (در گمراه ساختن افراد) کمک کننده ای است به نام "تمریح" که وی هنگام فرا رسیدن شب بین مغرب و مشرق را از وسوسه کردن مردم پر می کند. برادر کمیته چی"قزح" (هم وزن با کلمه گنه) که"ابن کوا" از امیر المومنین از " قوس قزح" سئوال کرد ، حضرت فرمود: "قوس قزح" مگو، زیرا "قزح" نام شیطان است ، بلکه بگو " قوس الله" و "قوس الرحمن".اخوی لوطی موسوم به "زوال"( هم وزن با کلمه منار یا چنار) که مرحوم کلینی از "عطیه ابی المعزام" روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق بودم و از مردانی که دارای مرض "ابنه" بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود:... "زوال" پسر ابلیس با آنها مشارکت می کند و آنها مبتلا به آن مرض می شوند... خواهر فاسده"لاقیس" ( هم وزن با کلمه واریس)که یعقوب بن جعفر گفت: مردی از حضرت صادق از مساحقه(آمیزش) زن با زن دیگر سئوال کرد و حضرت فرمود: "راکبه و مرکوبه" هر دو ملعونند. پس از آن فرمود: خدا بکشد "لاقیس" دختر ابلیس را که چه عمل زشتی را برای زن ها آورد. آن مرد سائل گفت: این عمل از اهل عراق آمده است. حضرت فرمود: سوگند به خدا که این عمل در زمان رسول خدا بوذ، قبل از آنکه عراق باشد. حضرت "متکون" (هم وزن با کلمه ممنون)که با تغییر شکل و خود را به صورت بزرگ و کوچک در آوردن مردم را گول میزند وبا این وسیله آنان را وادار به کناه می کند. عالیجناب مستطاب "مذهب"( هم وزن با کلمه مذهب) که به صورت های مختلف ممثّل می شود ، مگر به صورت پیغمبر وبا وصیش. و سر انجام جناب "خنزب"(هم وزن با کلمه زردک) که بین شخص نماز گذار و نمازش حایل می شود، یعنی توجه قلب را از وی بر طرف می کندو در خبر است که "عثمان بن ابی العصر بن بشر" در خدمت حضرت رسول اکرم عرض کرد: شیطان بین نماز و قرائت من حایل می شود. حضرت فرمود: نام آن شیطان "خنزب"است، پس هر زمان از او ترسیدید به خدا پناه ببرید. ا
علی ایحال تا حوالی صبح به مدد علمای اسلام که به دلیل رفت و امد با شیطان و اهل و عیالش اطلاعات مبسوطی از شیطان دارند بنده به اسامی هفده شیطانزاده دست یافتم و متوجه شدم اکثر کارهای بد به دست آنها انجام میگیرد ولی در همین میان تناقض ناجوری به ذهن زد که ای بابا !این اطلاعات حد اقل مال هزار سال قبل است دنیای هزار سال قبل احتمالا مهمان کمتر از نیم میلیارد جمعیت بوده ومسائلش بسیار ساده، ولی در دنیای امروز که نمیشود با هفده تا یا حتی سی تا شیطانزاده به رتق و فتق امور پرداخت و در عین حال شیطان رجیم هم که شبهای جمعه بیکار نبوده و پروستاتش را هم عمل نکرده و تا جائی هم که بنده خبر دارم عیالش را برای ابد مدت سه طلاقه نکرده است بنابراین چرا از اسامی سایر بچه های شیطان و شیطانزادگان اثری نیست و چرا علمای شیعه در این باره خاموش مانده اند.
در چنگال این تناقض خسته و کوفته داشتم چشمهایم را روی هم می گذاشتم که دستی به شانه ام خورد و بوی گوگرد و قیر هوا را پر کرد.چشمهایم را باز کردم خود شیطان جلویم ایستاده بود و دفتری قطور در دست داشت. می خواستم چیزی بگویم که صدایش را شنیدم.شیطان گفت.
عموجان!سایر ممالک و فرزندان من در سایر ممالک که به تو ربطی ندارد ولی برای اینکه بدانی در مملکت خودت چه خبر است و بنده و عیال در طول هزاران سال حتی یکشب هم از تولید الله و اکبر گو کوتاه نیامده ایم اسامی سایرآقا زاده ها و خانم زاده های مرا در این دفتر ببین.ا
دفتر را باز کردم و علت سکوت بزرگان را دانستم. دفتر قطور پر بود از اسامی و عکسهای شش در چهار پرسنلی بزرگانی که اکثرا عمامه بر سر داشتند و سی سال بود که مرده و زنده بر ایران حکم می راندند.تردید نکردم که اگر عمامه هر کدامشان را بردارم زیر انها دو شاخ کوچک و تیز خواهم دید..


هیچ نظری موجود نیست: