سه‌شنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۹۰

سفر د شب. مازیار ایزد پناه. نسیم

سفر در شب

کاش بودی
کاش می شد با نگاهی خنده ای
یا با کلامی
 آتش تلخی که می سوزد مرا حتی
برای لحظه ای شاید که بنشانی
...
کاش می شد در همان رویای خوب کودکی مان مانده بودیم
کاش با هم راه ماهی های کوچک را
میان موج و طوفانهای دریا رفته بودیم
بگو با من
چرا دنیای ما اینگونه پر از نفرت و ننگ است؟
چرا نبض جهان دردستهای مرگ و نیرنگ است؟
برای ما که در شب آمدیم
بی ماه و حتی یک ستاره
جز نگاه مادری
کآنروز خورشید جهان افروز می پنداشتیم
اما جهان شب بود و ما در شب
به آوای دلی
در عمق کابوسی چنین
تا انتهای راه را رفتیم
بی خورشید
بی فردا
به عمری با دو چشم باز
ما در آرزوی نور مهری بوسه ای عشقی
و یا قلبی که در سودای انسان ها طپد
در سردی شب
کوره ره ها را سفر کردیم
و با یک کوله بار از آرزو
در هر دیاری مهر را آواز دادیم و از این ویرانه بگذشتیم
جهان شب بود
و ما در شب
ولی ایکاش می بودی
که با لبخند خود یا با کلامی
اتش تلخی که می سوزد مرا
حتی برای لحظه ای شاید که بنشانی
 مازیار
بیست و پنجم فروردین نود

سه‌شنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۹۰

دکتر منوچهر هزار خانی.موقعیت کاملا تازه برای اشرف

خانم رجوی
چند سال پیش تر و به یک مناسبت دیگر، به شما گفتم که واکنش من در برابر لطمات شدید روحی و عاطفی، مثل آدمهای متمدن نیست که به حضور در جمع گرایش پیدا می کنند تا درد مشترکشان را با هم احساس و در صورت امکان چاره جویی کنند؛ مثل حیواناتی است که در جنگل زندگی می کنند و پس از دریافت ضربه از جمع می گریزند تا در سوراخی، در گوشه یی تنها، زخمشان را بلیسند و در باره اش فکر کنند. پس اجازه بدهید در حدی که فکرم توانسته است کار کند، حاصلش را با شما در میان بگذارم.
۱ـ دوستان به فاجعه یی که در اشرف روی داده، جنایت علیه بشریت می گویند. من این نامگذاری را مبهم و نارسا می دانم. معلوم نمی کند که کی جنایتکار است و کی قربانی جنایت. «بشریت» انبان آن قدر گل و گشادی است که مالکی و خامنه ای و جنایتکاران دیگر را هم در آن جا می گیرند. من ترجیح می دهم از جنایت مالکی و مزدوران و شرکایش علیه ساکنان شجاع اشرف حرف بزنم که عین واقعیت است و نه یک تعبیر استعاری. مطمئنم که در این مورد خاص واقعیت آن قدر بزرگ، آن قدر مهیب و آن قدر زشت هست که «بشریت» را شرمنده کند.

۲ ـ جنایت مالکی و مزدوران و شرکایش علیه ساکنان شجاع و بی دفاع شهر اشرف در ۱۹ فروردین امسال، با آن چه همین جنایتکاران دوسال پیش تر با اشرف کردند، فرق اساسی دارد. در آن زمان، زنگی مستی که تیغ به دستش داده بودند، برای بار اول بود که آن را به کار می برد. می شد با خوش خیالی و ساده انگاری بسیار، تصور کرد که شدت عملشان از روی بی تجربگی و ناشیگری است و شاید با بحث و مدارا بتوان از تکرارش جلوگیری کرد. خلاصه درآن زمان هرچند جنایت شنیعی مرتکب شده بودند، ولی جای آشتی و مسالمت هنوز باز به نظر می رسید. این بار اما، تکرار همان جنایت در مقیاسی به مراتب بزرگتر، با ساز و برگ کامل جنگی، نشان داد که جنایتکاران جدا قصد جنگ با اشرف را دارند و دیگر هیچ دری برای مسالمت و سازش باز نیست.

۳ ـ تعداد زیاد سربازان مهاجم، انبوه جنگ افزارهای سنگین، شروع غافلگیرانه جنگ بدون اعلان آن، حمله با زرهی ها به افراد و تیراندازی مستقیم به ساکنان شهر اشرف، در حالی که به تجربه دفعه پیش می دانستند که صحنه های زنده این جنایت شنیع در لحظه فیلمبرداری و در دنیا پخش می شود، خبر از نوعی خاطر جمعی جنایتکاران فعال در صحنه از واکنش تأیید آمیز آمریکاییان می داد. ترک صحنه توسط ناظران آمریکایی پیش از شروع حمله، عدم توجه مسئولان بیمارستان آمریکایی به درخواستهای کمک فوری پزشکی برای مجروحان جنگی، شواهد محکوم کننده یی در این زمینه اند. به نظر نمی رسد همزمانی این جنایت با عریضه نگاری فلان آخوند بی مقدار به خانم شیربرنج برای اصرار در نگهداشتن نام سازمان مجاهدین در لیست سیاه آمریکا، و گرد و خاک تبلیغاتی بی مقدمه دارو دسته «بی تنازل» ها در برائت از «منافقین» اتفافی باشد.

۴ ـ اگر این ارزیابی ها درست باشد و نه توهمات و خیالبافی های محض، می توان نتیجه گرفت که اکنون موقعیت بکلی تازه یی برای اشرف پیش آمده است.
اشرفی ها تا به حال خودشان اصرار داشتند در شهری که با دستهای خودشان ساخته اند، بمانند. از این پس، اما، ولو به هر دلیل نخواهند، مجبورند آن جا بمانند و از شهرشان دفاع کنند، زیرا نوری مالکی و گله مزدورانش، به نیابت از جانب خامنه ای آنها را در همان جا به جنگ طلبیده اند. این همان موقعیت تازه یی است که جنایت اخیر مالکی و مزدورانش ایجاد کرده و به ضرورت یک بعد عراقی به مبارزه اشرفیها می دهد. تفصیلش باشد برای بعد.
خانم رجوی
می دانم این حرفها زیاد مناسب یک مجلس یاد بود نیست و در نحوه بیانشان هم آداب و ترتیب مورد انتظار رعایت نشده است. مرا ببخشید که در حال حاضر قادر به ذکر هیچ نوع ذکر مصیبتی نیستم. روحم ترک خورده است. اما به قول مرضیه، نباید از تک و تا افتاد