پنجشنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۱

اسناد آزادی گذری بر کشاکش انسان برای دستیابی به آزادی دکتر عزیز فولادوند



اسناد آزادی
گذری بر کشاکش انسان برای دستیابی به آزادی
دکتر عزیز فولادوند
مقدمه
متن حاضر سیری است در تاریخچۀ زایش ِ «اسناد آزادی» و رواداری دینی. مقاله به این نکته باور دارد که تلاشهای جمعی انسان بطور عام، حیات فرهنگی ما را رقم زده است. دستاوردهای بشر در تمامی عرصه های زندگی همچون نقاشی، موسیقی، معماری، پیکر تراشی، ادبیات، فلسفه وسیاست تفاخر این قوم یا آن سرزمین نیست. آحاد انسانی در سراسر کره ارض با تلاشهای کم یا زیاد خود سهم خویش را در این مهم اداء نموده اند.

این سطور پس از بررسی مجمل «تداخل فرهنگی» و دوری جستن از «تقابل فرهنگی» به بررسی سیر تدوین منشورها و پیمانهای مختلف برای تضمین آزادی و حریت انسانی روی دارد.


رواداری دینی
انسان آزادی را با مشقت کسب نموده است. زایش آزادیها مسیری خود بخودی را طی نکرده و قدرتمندان هم آزادیها را با رغبت عطاء ننموده اند. کشمشکی سخت و مملو از فراز و نشیب راه حلول آزادی را هموار نمود. در مسیری صعب و طولانی انسان گوهر آزادی را به چنگ آورد و توانست صاحبان قدرت را به پذیرش آن مجبور نماید.
در سر لوحه نبرد انسان برای نیل به آزادی، رواداری دینی ایستاده است. انسان در گامهای اولیه نه برای آزادی سیاسی بلکه در راستای کسب آزادی ادیان تلاش نموده است. ابراز باورهای دینی چه د ر خلوت یا در ملاء عام، برگذاری آزادانه مناسک و آئین های دینی، اختیار انتخاب دین و یا تغییر آن یکی از بنیادی ترین حقوق بشر است. نیل به این هدف پیشینه ای طولانی دارد. تقویت تسامح دینی در باورها ی کوروش کبیر یکی از شاخصهای برجسته تلاش انسان در راستای نیل به این هدف است.

می توان رد پای تسامح دینی و آزادی انتخاب دین را در ادیان توحیدی هم یافت: در کتاب مقدس ِ مسلمانان آیات فراوانی یافت می گردد که اعمال خشونت و تحمیل ِ دینی معین را ممنوع اعلام می کند. قلب ها را نمی توان با شمشیر وشلاق و دار و درفش تسخیر کرد. به پیامبر اسلام ملایمت، مدارا و نرمی در تبلیغ دین امر گردیده است:

§         «بگو: حق [همان چیزی است که] از سوی پروردگارتان فرود آمده است، پس هرکس که بخواهد [می تواند] ایمان بیاورد وهرکس که نمی خواهد [می تواند به آن] کافر شود( الکهف: 29).
§         به پیامبراسلام یادآوری می شود که وظیفه او فقط دعوت به دین است نه اعمال اجبار و خشونت:
§         « آیا تو [ای پیامبر] می خواهی مردمان را مجبور نمائی که ایمان بیاورند؟» ( یونس: 99).
  • «اگر شرکان از پذیرش دعوت تو] روی گردان شدند [باک مدار وغمگین مشو] چراکه ما تو را به عنوان مراقب ومواظب ایشان نفرستادیم. بر تو [ارسال] پیام باشد وبس.» (الشوری: 48)
  • «تو بر آنان چیره ومسلط نیستی.» ( الغاشیه: 22)
  • «ما راه را به انسان نشان دادیم، خواه شکر گذار باشد [وپذیرا شود]، یا [مخالفت کند و] کفران نماید.» (مزمل: 19)
  • «ای پیامبر: مردمان را با سخنان استوار و با اندرزهای نیکو وزیبا، به راه پروردگارت فراخوان، وبا ایشان با نیکوترین شیوه گفتگو کن!» (النحل: 125)
  • «اجبار و اکراهی در [قبول دین] نیست.»( بقره : 256)
  • «دین شما برای خودتان، دین من هم برای خودم.» (الکافرون: 6)

تداخل فرهنگها، سمفونی بزرگ بشریت
بنا به دلایل متعدد تاریخی و سیاسی، خطه فرهنگی اروپا در به ثمر رساندن، تدوین، قانونی کردن واجراء «حق ِ انتخاب آزادانه دین» نقشی پیش قراولانه داشته است. دستاوردهای نبرد انسان در قاره اروپا فرا ملی و یونیورسال اند. این میوه حاصل تلاشهای جمعی انسانهائی است که در طول تاریخ برای دستیابی به صلح، تسامح وهمزیستی مسالمت آمیز قد برافراشتند، بر تیرکها بسته شده و جان باختند. از شرق تا غرب از شمال تا جنوب ِ کره ارض انسان در مسیر پر شکوه تکامل خویش درگیر کشاکشی مهیب برای درافکندن طرحی نو بوده است. هر قطعه ای از این سمفونی عظیم درنقطه ای از جهان ما در برهه ای از زمان و توسط انسانهای پاکباخته ای نواخته شده است. تابلوی مُلّون و شگرف ِ حقوق بشر یک نقاش ندارد. نقاشان بیشماری دست اندر کار ِ خلق این طرح خیره کننده بوده اند. هیچگاه یک نقاش زبردست به تنهائی توانائی خلق این تابلوی شکوهمند را نداشت.
ضرب المثلی افریقائی می گوید: «روزانه انسانهای کوچک فراوانی در مناطق کوچک فراوانی با قدمهای کوچک فراوانی چهره جهان ما را ذره ذره و قدم به قدم تغییر می دهند.»

ما انسانها دست بدست هم در کُری بزرگ، سرود رهائی را همصدا فریاد زده ایم؛ هر کس و هر قاره و هر خطۀ فرهنگی بسهم خویش. سطور ِ کتاب تکامل اندیشه انسان و تاریخ او با خون سرخ انسانهایی از دیارهای متعدد برشته تحریر درآمده است. این کتاب، کتابی است کلکتیو و فرا ملی. تئوریسینهای «تقابل فرهنگها» افق اندیشه ای محدودی را نمایندگی می کنند. تاریخ انسان در فرای کشاکش سرکوب شدگان و حاکمان، حکایت پر شور و زیبای تعامل فرهنگی بوده و است. من به میراث فرهنگی کل ِ بشریت باور دارم. هیچ فرهنگ و اندیشه ای نابی وجود ندارد هرآنچه که است اختلاط ، آمیزش و تکمیل ایده ها و اندیشه های نیاکان فرهنگی قبل از ماست. بقول ویل دورانت ملتهای قبل از ما «همه چیز یا تقریبأ همه چیز را اختراع کرده اند، و تنها کاری که برای ما باقی گذاشته اند تزئئن زندگی و خط نویسی بوده است است.

«مدافعان «فرهنگ ناب» در دام نژاد پرستی سخیف و اسطوره برتری نژادی گرفتار می گردند.

محصول کار جمعی
تخت جمشید روزگاری مظهر اقتدار و عظمت شاهنشاهی ايران بود. این نمونه استثنائی معماری هخامنشی محصول تلاش و خلاقییت معماران، هنرمندان و متخصصان از ملل مختلف امپراطوری هخامنشی مانند آشوریان، مصریان، اوراتوئیان، بابلیان، لودیان، ایونیان، هندوان، سکائیان و غیره بوده است. اقوام و نژادهای گوناگون، از ليبی و اتيوپی و مصر تا هندوستان، از رودخانه دانوب تا رود سند، از کوهستانهای قفقاز تا دشتهای آسيای ميانه و از درياچه آرال تا خليج فارس از نژادها، مذاهب و زبانهای متعدد اعضاء بک جامعه بزرگ بودند. معماران و هنرمندان از چهارگوشه شاهنشاهی پهناور گرد آورده شدند تا با مصالح و فنون خاص خود بناهايی بيافرينند که تا آنزمان در جهان همتايی نداشت. معماری هخامنشی، هنری است از نوع تلفیق و ابداع که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو [1]اقتباس شده بود.

اما شووینسیم فرهنگی مشمئزکننده نوع ایرانی، تداخل فرهنگها و سهم تمدنهای دیگر را در باروری «فرهنگ ایرانی» بعمد و یا ناآگاهانه ناچیز جلوه می دهد. اوج این اشمئاز و افول فرهنگی بکارگیری الفاظی تحقیر کننده در وصف نژادهای دیگر است: عرب ملخ خور و غیره. بیکباره آن تفاخر به تسامح کوروشی فراموش می گردد و روح تساهل، انساندوستی و دادگری «ایرانیان باستان» رنگ می بازد. گوئیا هر آنچه نور بوده است از عالم ایران به جهان پاشیده شده است. بلیه «اعراب ملخ خور» به یکباره بر تمدنی شکوفا نازل شد و آن را به خاک سیاه کناند.[2]

 

مگر نه این است که با کشف استعداد باروری و تسلط بر زمین، زن به یکی از بینادی ترین کشف تاریخ انسان راه یافت و سِرّ حاصلخیزی زمین را عیان نمود. درهیچ پژوهشی از موطن این «زن» گفته نشده است. این زن ِ کاشف، مادر ِهمه انسانهاست و از تعلق سخیف گروهی مبرا. او فراتر از وابستگی قومی و نژادی و قاره ای به کشفی نائل گردید که ارابه تکامل انسانی را با شتابی چشمگیر به جلو پرتاپ نمود.

 

شاملو، سمفونی دریاچه قو، پیکاسو، اندیشه های بلند سقراط، داستان پیل و کوران، کشف ارشمیدس، میدان نقش جهان، تندیس‌های بودا در بامیان[3]، پارک باستان‌شناسی چامپانر-پاواگاه، شاهنامه فردوسی، سوگند بقراط، شهر قدیم گوا، قصر موسیقی کاتالان، الحمرا، کلیسای وست‌مینستر، راه آهن دارچلینگ هیمالایا، پرسپولیس، شهر پترا، سیستم آبرسانی شهری افلاج در عمان، عصر روشنگری، مجسمه داود اثر میکل آنجلو، مدائن صالح، بودا، رمان جنایت و مکافات، کشف عدد صفر توسط ریاضیدانان عرب، حماسه گلی گمش، پارک ملی نادا دوی، چارلی چاپلین، دیوان حافظ، حماسه ایلیاد و ادیسه، دیالکتیک هگل، کشف ارزش اضافی و تئوری استثمار مارکس، یوگا، راه پیمائی بزرگ مائو، داستان سیاوش، گیل گمش، رنسانس، رمان چشمایش، کوه نمرود، وداها، زبور داود پیامبر، شهر دمشق، منشور کبیر یا ماگنا کارتا، انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب صنعتی جهان، جورج واشنگتن، هاینریش هاینه، دیوان شرق و غرب گوته، هنر اپرا، تأتر و سینما، برتولت برشت و اپرای صنار شاهی، رقص فلامینگو، اعلامیه جهانی حقوق بشر ....

و مسیری پر شکوه به درازای تاریخ تمدن انسان.

 

اینها همه محصول تلاش جمعی «انسان» در درازنای تاریخ است.اینها میراث فرهنگی انسان اند. دستآوردهائی که گنجینه فرهنگی جهان را رقم می زنند. به باورِ من این گنجینه های انسانی هیچ صفت ِ نژادی و فرهنگی را بر نمی تابند.


با نگرشی تنگ نمی توان این دستاوردها را در چهارچوب یک قاره و یک تاریخ محدود نمود. انسان تاریخی مشترک دارد. نگرشی «میان فرهنگی» (Interkulturalität) راهگشا است. فرهنگها همدیگر را غنا می بخشند. ما در جهان جزیره ها زندگی نمی کنیم. هیچ «جزیره ای» فرهنگی متصور نیست.25000 سال تاریخ زمینی انسان نشان می دهد که دستاوردهای علمی و فرهنگی بالبداهه در نقطه ای ازجهان زاده نشده اند، زنجیره ای طویلی از کنش و واکنشها به ظهور یک پدیده علمی یا یک عنصر فرهنگی راه برده است. به مدد چند مثال می توان این ادعا را روشنتر طرح نمود: کلیله و دِمنه از زادگاه خود هندوستان در دوران ساسانی  به ایران سفر کرد و به فارسی میانه ترجمه شد. مجتبی مینوی درباره این کتاب می گوید: «کتاب کلیله و دمنه از جمله آن مجموعه‌های دانش و حکمت است که مردمان خردمند قدیم گردآوردند و «بهرگونه زبان» نوشتند و از برای فرزندان خویش به میراث گذاشتند و در اعصار و قرون متمادی گرامی می داشتند، می خواندند و از آن حکمت عملی و آداب زندگی و زبان می آموختند.»[4] الکل اولین بار توسط محمد ابن ذکریای رازی کشف شد و از آنجا به سرزمینهای دیگر راه یافت.

ریاضیات و زبان
اعداد رومی بدلیل عدم کارائی و ثقیل بودنشان جای خود را به اعداد هندی ،که به اشتباه اعداد عربی خوانده می شوند، دادند. محمد بن موسى الخوارزمی عدد صفر را از سیستم عددی هندی به عاریت گرفت و آن را وارد سیستم عددی عربی نمود. با ورود اعداد هندی (عربی) به اروپا مقدمات انقلاب ِ علم ریاضی فراهم گردید. محاسبات دقیق با عداد رومی بسیار دشوار و برای عامه فراگیری آن ثقیل بود. ورود صفر به اروپا با شگفتی آمیخته با شور و شعف همراه بود، تا جائیکه در وصف آن شعرها سروده شد. این عکس العمل هم زمانی قابل فهم است وقتی بدانیم که مثلأ عدد 88 با عداد رومی چنین نوشته می شود: LXXXVIII ویا عدد 998 چنین شمائلی دارد: (DCCCCLXXXXVIII). دشواری آن را در ارقام بالاتر می توان حدس زد. درعلم ریاضیات به واژه هایی برمی خوریم که یادگار ِ ریاضیدان، منجم و جغرافیدان نامی ایرانی است: الجبر(Algebra)، الگوریتم [5](Algorithm) و الصفر (Ziffer). کتاب «جبر و المقابله» خوارزمی در قرون وسطی به زبان لاتینی ترجمه گردید که قرنها دراروپا یکی از معتبرترین منابع دانمشندان قاره اروپا بوده است. البته دانش پژوهان بر سرِ این موضوع اتفاق نظر دارند که این کتاب «ناب» نبوده بلکه محتوای آن از منابع یونانی، هندی و عبری استخراج شده است. به دیگر سخن رساله «جبر و المقابله» هم به نوبه خود محصول «تداخل فرهنگی» بوده است.

زبان یکی از مظاهر بارز تداخل فرهنگی است. این مقاله وظیفه خود نمی داند که به این مهم بپردازد. فقط اشاره به این نکته کافی است که در مجموعه زبانی «هند و اروپائی»[6] که متجاوز از سه میلیارد انسان درشبه قاره هند، فلات ایران، آسیای میانه و اروپا بدان تکلم می کنند خود از صدها زبان و گویشهای مختلفی تشکیل شده است. پژوهشهای زبان شناسانه به ما می آموزاند که اقوام چادر نشینی که 4000 سال پیش از میلاد در سواحل شمالی دریای سیاه زندگی می کردند به زبانی تکلم می کردند که مادر ِ زبان «هند و اروپائی» محسوب می گردید. مهاجرت این اقوام گسترش این زبان را از هند تا اروپا میسر نمود. از طرفی دیگر وجود واژه های بیگانه در هر زبانی، نشانی از تعامل فرهنگی عمیق ملتها است. در زبان آلمانی با واژهای مواجه می شویم که از زبانهای عربی یا فارسی مشتق شده است: لاژورد (Azur)، الاکسیر (Elixier)، الکیمیاء (Chemie)، الصفر (Ziffer, Chiffre)، زرافه (Giraffe)، عوار (Havarie)، المخزن (Magazin)، کوشک (Kiosk)، مقرمه (Makramee)، مطرح (Matratze)، شال (Schal)، جازیه (Razzia)، شاه مات (Schachmatt)، صفه (Sofa)، تعرفه (Tarif)، سکر (Zuker)، قهوه (Kaffee)، ریسک (Risiko)، امیر (Admiral)، گیتار(Gittare) ، لیمو (Limonade)، نارنج (Orange)، دار الصناعه (Arsenal) و غیره. البته به این لیست می توان واژه های فراوانی دیگری که در علم نجوم وارد شده و یا اسامی ادویه های زیادی را هم افزود [7].

با تکیه به رویکرد فوق هم می توان ادعا نمود که کلیه اسناد ِ جهانی حقوق بشر به مثابه «ره آوردی» برای بشریت قلمداد می گردند. این اسناد و منشورها به باور من خصلتی یونیورسال دارند. باید در جهانی نمودن آنها تلاشی گسترده کرد. همگان باید با این حقوق جهانشمول ِ انسانی آشنا گردند و برای مطالبه آنها مبارزه نمایند. این نه تنها حق ماست بلکه وظیفه ما است. احقاق حق از انجام وظیفه می جوشد. آنکس که طالب حق خویش است وظیفه ای را هم بر دوش دارد. عدم اعتناء به تعهدات و انجام وظیفه، پایمال کردن حق را به دنبال خواهد شد.

ادامه دارد.

 کلن/آلمان
بازخوانی شده در تاریخ 28 دیماه 1391.

afoolad@freenet.de
با اظهار نظرتان نویسنده را در تعمیق نگرش یاری نمائید.



[1]) قوم اورارتو نخستین قوم از اقوام ساکن شمال ایران و فلات ارمنستان بودند که حدود قرن ششم پیش از میلاد دولت مقتدری را نخست در منطقه میان دریاچه وان (ترکیه) و ارتفاعات سهند و سپس در قفقاز پدید آوردند.
[2]) برنامه های اینترنتی آقای بهرام مشیری، نمونه ای از این اندیشه است. ایشان با استناد به متونی همچون حلیه المقین محمد باقرمجلسی، آخوند تمامییت خواه و خشک اندیش دوران صفوی! بذر ناآگاهی فرهنگی را در جامعۀ به ستوه آمده از دین ِ استبدادی و اسلام فقیهان می پاشند.
[3]) تخریب شده توسط شوینیسم طالبان در مارس .۲۰۰۱
[4]) مجتبی مینوی: کلیله و دمنه (تصحیح و توضیح)، نشر ثالث، ۱۳۸۸
[5] Algoritmi de numero Indorum
[6]) Indogermansiche Sprachen, Indo-European lamguages
[7]) Nabil Osman: Kleines Lexikon.