سه‌شنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۹۵

توضیحی از آقای سعید شاهسوندی در مورد برخی سئوالات در مصاحبه با همنشین بهار

1/بناداشته و داریم(همنشین ومن) که در ابتدای هر"گفت و شنود" به سئوالات پاسخ داده شود. اما شماری سئوالات و به تبع آن پاسخ های مربوطه ،"گفت و شنود" رااز روند طبیعی خود خارج نموده، به جلو ویا به عقب پرتاب می کند. این نوشته به منظور پاسخ به چنان سئوالاتی است.
2/نخست سپاس و تشکر از تمام کسانی که برای شنیدن برنامه از وقت خویش مایه گذاشته و می گذارند. وبرای تعمیق و تدقیق ماجرا از راهنمایی ، انتقاد و تذکر دریغ نمی کنند.،ممنون از همگی و به خصوص "خدابخش مشهدی" که نوشته "هزار انتقاد" بر من وارد است و با این امید که این هزار انتقاد را برایم بفرستد .دراین صورت کمک بسیار بزرگی به من کرده ومن تا عمر دارم از صمیم قلب نسبت به او سپاس گزار خواهم بود.
3/هم چنین سپاس از همنشین بهار و اسماعیل یغمائی ، یکی دوست تاکنون نادیده و دیگری یارقدیمی ، که درورای تهمت ها و نیز تعصب ها ،در ورای حساب گری هایِ متاسفانه هنوز رایج، ودرورای برخورد های شخصی، امکان انجام و نشر این "گفت و شنود" ،که بخشی از تاریخ معاصر ایران است ،رافراهم کردند. ممنون از هردو.
4/خطاب به کسانی که درذیل این برنامه و آن طور که دیده ام ذیل شماری دیگر از مطالب در سایت "دریچه زرد "،اظهارنظر هایی دون شان انسانی خویش و دیگران می گذارند. و نیز کسان دیگری که با همان ادبیات ولی "ظاهرا" از جبهه مخالف به مقابله با آنان می پردازند، این سخن والارا به عاریت می گیرم که ؛ ... نیکی چه بدی داشت که یکبار نکردی؟
دوستان! تهمت وکلمات رکیک ونیزکلمات آزار دهنده ممکن است کوتاه مدت باعث باصطلاح خنکی دل شود اما باور کنید !اگر کارشما صادقانه هم باشد باز با چنین روش و چنان ادبیاتی به ضد خودش تبدیل خواهد شد. دوران صادر کردن حکم های جزمی و قطعیِ این است و جز این نیزنیست ونیز هم زمان قاضی و دادستان و مجری حکم بودن گذشته است،کمی به اطراف نگاه کنید ! نمونه فراوان است.
5/درمورد مبارزه مسلحانه با رژیم های سلطنتی ونیز جمهوری اسلامی ، من به کرات مطالبی گفته و نوشته ام. با این همه در پایان این گفت و شنود،که تا انقلاب 57 ادامه خواهد یافت، جمع بندی و نظرات خودرا در هردوی این موارد اعلام خواهم کرد.
6/محمد تقی شهرام و فرار او به هیچ وجه برنامه ساواک نبود.همچنان که مسعود رجوی هیچگاه با ساواک همکاری نکرد. زشتی های قوم ستمگرنباید مارا از عدالت(قراردادن هرچیز برجایگاه طبیعی خود) وراست گویی و راست کرداری باز دارد.
7/ترم"مارکسیست های اسلامی" بیانگر ماهیت ایدئولوژی سازمان نبود. این تبلیغی بود از جانب رژیم شاه به منظور بازداشتن نیروها از پیوستن و کمک کردن به سازمان. دراین زمینه در "گفت و شنود" ها توضیح داده ام. جالب است بدانید که رژیم بعد از مارکسیست شدن تشکیلات کماکان این ترم را به کار میبرد.مجاهدین از صدر تا ذیل ، حتی کسانی که بعدا مارکسیست شدند، در موقع عضویت یا ایدئولوژی اسلامی داشتند یا بدون ایدئولوژی مشخص ومنسجم بوده وضمن روند عضوگیری به ایدئولوژی مجاهدین(روایت انقلابی از اسلام/درک انترناسیونالیستی در عین باور به ناسیونالیسم انقلابی و مترقی/ نقی استثمار/پذیرش تکامل طبیعی و تکامل اجتماعی/....) باورمند شدند.

8/افراطی ترین عنوانی که میتوان برای مجاهدین آن ایام به کار برد."مسلمان های طرفدار مارکسیسم" یا"اسلامی هایی با گرایش به مارکسیسم" است. ممکن است بگوئید این التقاطی است. مخالفتی ندارم. فقط بدانید که چیزی بدون التقاط در دنیا وجود ندارد. چراکه چیزی به نام "ناب" چه ناب ِ اسلامی چه نابِ مارکسیستی وجود ندارد. خود مارکسیسم هم التقاط و همجوشی ازاندیشه های پیش و همزمان با خویش است. از فویرباخ و ریکاردو گرفته تا هگل و دیگران. پیشرفت بشر نیز دست به همین دلیل است. این البته اختصار کلام بود. باید در فرصتی به صورت مستقل به این مساله پرداخت.
9/کسانی که امروزه بر بنیانگذاران به خاطر پذیرش اسلام به مثابه ایدئولوژی می تازند به چند نکته توجه ندارند. نخست گفتمان (دیسکورس) جهانی در آن زمان. دوم. استبداد مطلقه پهلوی.سوم انقطاع و انفصال تاریخی میان نسل مصدق با نسل بعدی (جزنی /حنیف نژاد/شعاعیان). وعدم انتقال تجربه آنان به اینان درپی کودتای 28 مرداد 32. .... با عینک و دانش امروز نمیتوان و نباید حوادث ووقایع دیروز را به تحلیل نشست.در این صورت یک دانش آموز دبستانی امروز دهها برابر ابن سینا از علوم پزشکی می داند.ولی آیا میتوان نقش و تاثیر دانش ابن سینا را در علم طب قدیم منکر شد وبراو ارج ننهاد؟
10/من کوچکترین نقشی در تهیه و تدوین کتاب سه جلدی "مجاهدین از پیدایی تا فرجام" نداشته ام. این کتاب اگرچه با اهداف مشخص و معینی تهیه شده وطبعا شماری از تحلیل های آن نادرست است . شنیده ام که مجموعه ای پنج جلدی بوده و خلاصه شده . ای کاش دست اندرکاران تمامی اسناد را به طور کامل منتشر می کردند.با این همه از لحاظ فاکت بسیار قابل استفاده است.
11/نسبت دادن ِ یک به یک مشکلات شخصیتی وفردی افراد(دراینجا محمدتقی شهرام ) به اسلام(کامنت گذار کورش) ویا به مارکسیسم، روشی غیر علمی و غیر واقعی است. از قضا این روش خود شهرام بود که نتیجه اش در مقابل ماست.
12/شریف واقفی و کلا هسته مقاومت ما هیچگاه وانمود نکرد که چپ (به مفهوم مارکسیستی) شده است. مساله چند سلاح در انبارک زنده یاد سیف الله کاظمیان هم بهانه بود. مساله تملک سازمان بود. در تمامیت آن. ، بنابراین این سئوال مطرح می شود که سازمان متعلق به کی بود؟به مجید شریف واقفی حتی اگر خودش بود و خودش ویا شهرام حتی اگر همه منهای یک نفر(شریف واقفی) مارکسیست شده بودند. برای توضیح بیشتر مراجعه کنید به گفت و شنود ها و تعاریفی که از سازمان و حزب شد.
13/درمورد رد مشی چریکی بعد از ترور مجید و تصاحب سازمان ، به این مطلب در ادامه خواهیم پرداخت. منتها مقصود این است که آن ترورها و سرکوب ها ذیل این عنوان بود که ما سد راه مبارزه مسلحانه ایم . حالا یکسال بعد از ترور و تصاحب کامل سازمان ، تشکیلات سیاسی کار می شود.
14/ما(مجید ، مرتضی ومن)براساس باورهای مان هیچگاه به حذف فیزیکی جریان مارکسیستی حتی فکر هم نمی کردیم. این را هم در بیرون و هم در زندان (قبل از دستگیری افراخته) هم نشان دادیم. درحالی که پرچمدار دربیرون و افراخته و امثال او در زندان به لو دادن ما پرداختند.
15/زدن تشکیلات مخفی وقتی است که از بیان حداقل حداقل ها هم محروم شدیم.راه دیگری وجود نداشت.
امیدوارم این نوشته به شماری از سئوال ها پاسخ داده باشد
سعید شاهسوندی
26ژوئیه 2016 هامبورگ